۴۶۳ – برخاست بوی گل ای آفتاب آینه دار جمال تو مشک سیاه مجمره گردان خال تو صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو در اوج ناز و نعمتی ای آفتاب حسن یارب مباد تا به قیامت زوال تو مطبوع …
برخاست بوی گل – ای آفتاب آینه دار جمال تو – غزل ۴۰۸ – ۴۶۳
درباره این سایت