۳۹۷ – دام وصل روزگاری شدکه درمیخانه خدمت می کنم در لاس فقر کار اهل دولت می کنم تاکی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام در کمینیم و انتظار وقت فرصت می کنم واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن درحضورش نیز می گویم نه غیبت می …
دام وصل – روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم – غزل ۳۵۲ – ۳۹۷
درباره این سایت